رمان up and down بالا و پایین

VmK-v-mochi-kooki · 13:17 1401/11/07

#پارت_1

دستشو روی کثیفی های صورتش کشید و با اخم به دختری که با چهره 
مغرورش رو به روش ایستاده بود نگاه کرد.
در حالی که قلبش بخاطر بی احترامی هاشون از درد فشرده میشد دستشو 
روی کاشی ها گذاشت و از جاش بلند شد.
سعی کرد اشکاش ریخته نشه و با صدایی که غم ازش میبارید داد زد:»که 
چی؟ ها؟! تو حتی خودت یه آلفای کامل نیسی نیمه آلفا! مثال که چی؟ یه 
سطح پایین میبینی یعنی باید زور گویی کنی و بخاطر چیزی که خودشون 
انتخابش نکردن سرزنش و مسخره شون کنی؟!«
دختر پوزخندی زد و موهای موج دارشو از توی صورتش کنار زد. بی دلیل 
سیلی محکمی به صورت پسر رو به روش زد و گفت:»میبینم زبون در 
آوردی!«
پسر که دیگه نمیتونست بیشتر از این حقارت رو تحمل کنه سرش رو پایین 
انداخت و در حالی که اولین قطره از اشک روی گونه هاش ریخته میشد 
گفت:»انتظار دیگه ای از شما آلفا ها نمیره«
کیف کولیشو از روی میز برداشت و در حالی که با پشت دستش اشکاش 
رو پاک میکرد از اداره خارج شد.