رمان up and down بالا و پایین

VmK-v-mochi-kooki · 22:10 1401/11/17

#پارت_4

جیمین چشمشو تو حدقه چرخوند و گفت:»آخه چرا یه آلفای پولدار باید 
بیاد خواستگاری تو؟ خواب دیدی مادر من! ما همون امگا های بدبختیم که 
پول اجاره خونه مونو دایی میده و پول غذامونو به زور بدست میاریم!«
دوباره بی حال سرشو تو بالشت مخفی کرد و آهی بخاطر بدبختیاش کشید.
جهوا بالشت رو از زیر سر پسرش کشید که جیمین بلند غر زد:»مامان!«
_دو دقیقه به حرفم گوش بده!
جیمین پوفی کشید و روی تخت نشست و منتظر شد تا مادر خیال پردازش 
حرفش رو بزنه.
جهوا نفسی کشید و گفت:»واقعا میگم... امروز یه مرد با کت و شلوار اومد 
خونه مون! باهام حرف زد و گفت از رفتارام خوشش اومده... گفت در 
موردم تحقیق کرده و حاضره باهام ازدواج کنه البته گفت اول من فکرامو 
کنم و یه بچه از زن سابقش داره«
جیمین با دست به پیشونی خودش زد و گفت:»ببین من با ازدواجت هیچ 
مشکلی ندارم! اتفاقا میگردم تا یه شوهر خوب واست پیدا کنم اما تو داری 
میگی اون یه آلفای ثروتمنده! اول که آلفا ها ما رو فقط خوش گذرونی 
میبینن و دوم چرا باید با کسی که هم سطح خودش نیس ازدواج کنه؟«